من يه تشكر ديگه بهت بدهكارم...
مدتهاست عادت كردم تو اين وبلاگ باهات حرف بزنم، قربون صدقه ت برم، درددل كنم، بايادآوري كارات انرژي بگيرم ،حتي ازت تشكر كنم... اينبار هم مي خوام بخاطر حضورت تو خونه براي هزارمين بار و بيشتر ازت تشكر كنم... يادمه وقتي تو يه ني ني كوچولو تو دل مامان بودي و هنوز دنيامونو روشن نكرده بودي شبها كه بيخواب مي شدم به سختي مي گذشت... اما اين روزها باوجود يه ني ني كوچولوي ديگه و بيخوابيهاي شبانه، ديگه بيداري برام آزاردهنده نيست، هربار كه چشم باز ميكنم و تو رو كنارم مي بينم لذت حضورت تمام لحظات رو برام قشنگ و رويايي مي كنه... درحاليكه تو،درخواب ناز و عميقي،بارها و بارها نوازشت مي كنم، مي بوسمت و قربون صدقه ت مي رم و نمي دوني اين چقدر لذتبخشه و بيخواب...